نويسنده: محمد تقي فعالي

 

بهداشت ظاهر

نعمت حجب و حيا از الطافي است که خداوند در فطرت انسان قرار داده و او را از ساير جانداران متمايز ساخته است. روشن‌ترين شکل بروز اين گرايش فطري، احساس نياز به پوشش و پوشاندن بدن از ديگران است و چه خوب است که اين پوشش، زيبا، تميز و شايسته شأن انسان و منزلت اجتماعي فرد باشد تا آدمي را در منظر ديگران خوشايند سازد.
رنگ لباس و پوشش تأثير زيادي در برقراري ارتباط با ديگران دارد. در واقع رنگ لباس و پوشش و به طورکلي وضعيت ظاهري انسان، شخصيّت فرد را آشکار مي‌سازد. رنگ لباس و نحوه‌يپوشش، بر روحيه، خلق و حتّي سلامتي فرد تأثير مي‌گذارد و آرامش روحي را در پي دارد.
از سوي ديگر، پوشش نه تنها از شخصيّت انسان حکايت دارد، بلکه در شکل‌گيري و تحوّل شخصيّت نيز نقش بسزايي دارد. آراستگي ظاهر اگر با تهذيب اخلاقي همراه شود، موفقيت انسان را در جلب محبّت و راه يافتن به دل‌ها تضمين مي‌کند. در روايتي امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند:
إنَّ اللهَ تَعَالَي يُحِبُّ الجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ يَکرَهُ البُؤسَ وَ التَّبَؤسَ؛ خداوند، زيبايي و آراستن را دوست دارد و ژوليدگي و فقيرنمايي را نمي‌پسندد. (1)
در ادامه روايت حضرت مي‌فرمايند:
خداوند چون نعمتي به بنده‌ي خويش عطا کند، دوست دارد اثر آن را در وي ببيند. پرسيدند: چگونه؟ فرمودند: با پوشيدن لباسي نظيف، استفاده از عطر، گچ کاري خانه و آراستن محل سکونت، جارو کردن و تميز نگاه داشتن حيات، حتّي روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشيد، فقر را مي‌زدايد و بر روزي مي‌افزايد. (2)
لباس تميز، آراستگي و مرتب بودن موها، احساس اطمينان و اعتماد به نفس را در انسان تقويت مي‌کند. اگر شخص نسبت به خودش احساس خوبي داشته باشد ديگران هم آن را درک مي‌کنند و حسي دلپذير به وجود مي‌آيد. نبّي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
إنَّ اللهَ يُحِبُّ مِن عَبدِهِ إذَا خَرَجَ إلَي إخوَانِهِ أن يَتَهَيَّاً لَهُم وَ يَتَجَمَّلَ؛ خداوند دوست دارد زماني که بنده‌اش به سوي برادرانش بيرون مي‌آيد، خود را براي آنها آماده و زيبا سازد. (3)
در روايت ديگري امام صادق (عليه السلام) به يکي از ياران خود مي‌فرمايند:
إظهَارُ النَّعمَهِ أحَبُّ إلَي اللهِمِن صِيَانَتِهَا فَإيَّاکَ أن تَتَزَيَّنَ إلاّ فِي أحسَنِ زِيَّ قَومِکَ؛ نزد خدا نمايان کردن نعمت، از نگه داشتن آن محبوب‌تر است. پس مبادا جز در بهترين شکل آرايش مرسوم قوم خويش، خود را بيارايي. (4)
زندگي انسان، اجتماعي است. حضور در جمع همنوعان نيازمند آن است که در ارتباط با ديگران، از عوامل تنفرآميز پرهيز کرد تا زمينه برقراري مهر و الفت قلب‌ها فراهم شود. آراستگي ظاهر نه تنها در استحکام پيوند اجتماعي افراد مؤثر است، بلکه آثار مثبتي نيز در خود فرد به وجود مي‌آورد. مرتب بودن، آراستگي ظاهر و
دوري از هر گونه آشفتگي و پريشاني، در مرحله‌ي نخست، از نظام فکري و ذوق سليم انسان سرچشمه مي‌گيرد. آشفتگي بيروني بر آشفتگي دروني دلالت خواهد داشت. کساني که با داشتن فهم و برخورداري از فطرت سليم، به آراستگي ظاهر بي‌اعتنا هستند، بايد علت را از يک آشفتگي و بي‌نظمي در درون خود جستجو کنند؛ چرا که بي‌نظمي و بي‌توجّهي به مرتب بودن ظاهر، از کشمکش‌هاي دروني حکايت دارد.
از نظر اسلام، انسان نبايد خود را در معرض اهانت و سبک شمردن قرار دهد. وضع ظاهري ژوليده و مراعات نکردن پاکيزگي و آراستگي ظاهر، آدمي را در ديده‌ها خوار کرده و زبان طعن و سرزنش را مي‌گشايد. بنابراين در تعاليم اسلامي سفارش شده خود را بينوا، افسرده و نامرتب نشان ندهيد.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مردي را ديدند که موي سرش ژوليده، جامه‌هايش چرکين و ظاهرش آشفته است، به او فرمودند:
مِنَ الدِّينِ المُتعَهُ؛ بهره‌مند شدن از مواهب زندگي، جزو دين است. (5)
آراستگي ظاهر، شامل مجموعه‌اي از عناصر مي‌شود که جنبه‌هاي مختلف آن مورد توجّه اسلام قرار گرفته است. لباس زيبا و مرتب، نظافت و پاکيزگي عمومي، رسيدگي به موي سر و عطر زدن مجموعه‌اي است که آراستگي ظاهر را در بر مي‌گيرد. از جمله اموري ظاهري، لباس است.

يک) آراستگي لباس

الف) لباس زيبا

در آيات الهي و فرمايش معصومان (عليهم السلام) مضامين فراواني در ارتباط با پوشش و لباس آمده است. در اين ميان جنبه‌هايي شايان ذکر است. حجاب و پوشش، نعمتي الهي است که خداوند متعال به انسان‌ها ارزاني داشته و هدف از اين نعمت، پوشاندن زشتي‌هاي بدن انسان است:
يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْکُمْ لِبَاساً يُوَارِي سَوْآتِکُمْ؛ اى فرزندان آدم، در حقيقت، ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مى دارد (6)
انسان، موجودي اجتماعي است. حضور او در اجتماع اقتضاء مي‌کند که در پوشش بدن خود، نظافت و تناسب با شأن و منزلتش را رعايت کند. پوشش مناسب شامل آراستگي، وقار و نظم در ظاهر است و محيط کار، تحصيل و کوچه و خيابان هر يک پوشش خاصي را مي‌طلبد. پوشش افراد از يک سو، هويت اعتقادي، قومي و اجتماعي، نژادي و سرزميني را مشخص مي‌کند و از سوي ديگر، ويژگي‌هاي شغلي، نگرش سياسي، مذهبي، شأن و منزلت اجتماعي، اقتصادي و طبقاتي را هويدا مي‌سازد.
رنگ لباس و پوشش در محيط کار تأثير زيادي در برقراري ارتباط با ديگران دارد. در نگاه و برخورد فرد با ديگران، نوع پوشش و رنگ آن است که مي‌تواند شخصيّت فرد را آشکار سازد. از اين‌رو نه تنها نوع پوشش بلکه مهم‌تر از آن، رنگ لباس، بر روحيه، خلق و حتّي سلامتي فرد نيز تأثيرگذار است.
به وسيله‌ي لباس، به خودمان آراستگي و زيبايي مي‌بخشيم. خودآرايي و زينت نه تنها آثار مثبت روحي و رواني بر ديگران دارد، بلکه موجب آرامش روحي شده و اثر رواني مثبتي در فرد بر جاي مي‌گذارد.
آراستگي ظاهر اگر با تهذيب اخلاقي و آراستگي دروني همراه شود، موفقيت انسان در جلب محبّت و نفوذ به دل‌ها تضمين خواهد شد، به گونه‌اي که بدون برخورداري از اين دو کليد طلايي در ارتباطات، انتظار پيدا کردن محبوبيت، انتظار بي‌جايي خواهد بود.
در مواجهه با مردم، اولين برداشت آنها بسيار مهم است. نوع پوشش شما نشانه‌اي است که ديگران با استفاده از آن، در مورد شما مي‌توانند قضاوت کنند.
شايسته است که هر کس ظاهر خويش را حفظ کند و به گونه‌اي لباس بپوشد که نزد ديگران تحقير نشود بلکه مورد احترام قرار گيرد. اگر انسان بتواند لباس نيکو و زيبا بپوشد، از يک سو در روحيه خودش تأثير مثبت دارد، از سوي ديگر روحيه ديگران را افزايش مي‌دهد و از طرف سوم تأثيري انکارناپذير در پيشبرد اهداف مادي و معنوي بر جاي مي‌گذارد. پيشوايان دين بر اين امر اهتمام ورزيده‌اند.
مسعده بن صدقه روايت کرده است که سفيان ثوري(7) خدمت امام صدق (عليه السلام) رسيد، ديد آن حضرت لباس‌هاي سفيدي همچون پوست داخل تخم مرغ، پوشيده است؛ گفت: اين[گونه] لباس، لباس شما نيست! فرمود: آن چه را مي‌گويم از من بشنو به خاطر بسپار که اگر هنگام مردن بر سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و بر حق باشي و بر بدعت نميري، براي دنيا و آخرتت خير است. تو را آگاه مي‌کنم که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در دوراني مي‌زيست که مردم در تنگناي مالي و تنگدستي به سر مي‌بردند [و از غذاهاي خشن استفاده مي‌کردند. به ناچار لازم بود که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) همچون ديگران باشد و از نعمت‌ها بهره‌مند نگردد]، امّا در هنگامي که دنيا [بر مردم] روي آورد [و سطح زندگي مردم بالا رود] سزاوارترين مردم به نعمت‌ها، نيکوکارانند نه تبهکاران، مؤمنانند نه منافقان و مسلمانند نه کافران. (8)
امام صادق (عليه السلام) به عبيدبن زياد فرمود:
آشکار ساختن نعمت نزد خداوند محبوب‌تر از پنهان داشتن آن است. مبادا که خود را بيارايي مگر در نيکوترين وضعي که قوم تو خود را به آن وضع مي‌آرايند.
عبيد، فرموده امام را آويزه‌ي گوش کرد و از آن پس، جز در نيکوترين وضعِ قوم خودش ظاهر نشد تا از دنيا رفت. (9)

ب) لباس تميز

انسان بايد خوش‌بو، موهاي مرتب، لباس اتو کشيده و تميز و کفش واکس زده داشته باشند.
اهميّت پوشش تا حدي است که در دين مبين اسلام سفارش‌هاي ويژه‌اي نسبت به نوع پوشش، شکل، جنس و رنگ آن شده است. آخرين فرستاده الهي فرمودند:
در حد توان خود، پاکيزگي را مراعات کنيد، زيرا خداوند اسلام را براي پاکيزگي بنا کرده و تنها افراد پاکيزه وارد بهشت مي‌شوند. (10)
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است:
لباس زيبا بپوش، زيرا خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد، اما بايد از حلال باشد. (11)
نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) هنگام بيرون رفتن از خانه، در آب يا آينه مي‌نگريستند و خود را مرتب مي‌کردند. روش پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين‌گونه بيان شده است:
مردي در خانه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايستاده و منتظر ديدن آن حضرت بود. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اتاق خارج شدند و کنار ظرف آبي ايستادند. نگاهي به آب انداختند، ريش خود را صاف کردند و به خانه برگشتند. عايشه با تعجب گفت: اي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) تو سيّد فرزند آدم و رسول خدايي، کنار ظرف آب ايستادي و سر و صورت را درست کردي؟! پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
اي عايشه! خداوند دوست دارد وقتي بنده مؤمنش براي ملاقات برادرش از خانه خارج مي‌شود، خود را آراسته و مهيا کند. (12)
رعايت پاکيزگي و نظافت لباس، حضور انسان را نزد ديگران خوشايند مي‌سازد. از اين‌رو، اسلام به آن توجه ويژه‌اي نشان داده است. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ضمن توصيه به تميزي لباس فرمودند:
مَنِ اتَّخَذَ ثَوباً فَليُنَظَّفُهُ؛ هر کس لباس مي‌پوشد، بايد آن را تميز نگه دارد. (13)
حضور در بين مردم با ظاهري آراسته و لباس‌هاي تميز به گونه‌اي مورد توجه نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است که مي‌فرمايند:
لباس‌هاي خود را پاکيزه و زين مرکب خود را درست کنيد تا همچون خال سياه در ميان مردم نمايان باشيد. (14)
يکي از ياران حضرت رضا (عليه السلام) به نام محمدبن عيسي اظهار مي‌دارد که روزي آن حضرت را ديدم در حاليکه لباسي از پارچه ديباج به رنگ آبي بر تن داشت. (15)
اباصلت هروي مي‌گويد زماني که امام رضا (عليه السلام) از نيشابور کوچ مي‌کرد؛ با ايشان همراه بودم. آن حضرت (عليه السلام) سوار بر قاطر ابلق (16) بود. در اين حال سر مبارک خويش را از کجاوه بيرون آورد در حالي که ردايي از حرير همراه با نقش و نگار و داراي دو طرف بود در تن داشت. (17)
روايت جالب ديگري است که در آن با مضمون متفاوتي مواجه مي‌شويم؛ روزي برخي از جهله صوفيه (18) امام (عليه السلام) را ديدند که در حالي که لباس حريري بر تن داشت. آنان تعجب کرده به امام (عليه السلام) اظهار داشتند: گمان مي‌کرديم که تو زاهدي. در اين حال امام رضا (عليه السلام) لباس حرير را کنار زد و آنان مشاهده کردند که زير آن لباسي از پشم است. در اين حال امام (عليه السلام) فرمود:
اين لباس پشم براي خدا و آن لباس حرير براي مردم. (19)

ج) تناسب پوشش با محيط

با توجه به اينکه ظاهر شخص در محيط اهميّت فراواني دارد، ظاهر انسان بايد با وضعيت کار هماهنگ باشد. اگر هتل يا واحد اقامتي، لباس متحدّ خاصي ندارد، بهتر است آقايان از کت و شلوارهاي مناسب محيط کار و پيراهن‌هايي با رنگ ملايم استفاده کنند. پوشيدن پيراهن‌هاي تيره يا رنگ‌هاي تند و زننده مناسب نيست. در مورد بانوان نيز استفاده از رنگ‌هاي تند و زننده و لباس‌هاي تنگ با محيط کار تناسبي ندارد.
بايد به اين نکته‌ي مهم توجّه داشت که پوشش هر انساني به ويژه در محيط جامعه بايد مناسب باشد، به گونه‌اي که اندام فرد را حفظ کند، محرّک نباشد و با فرهنگ و عرف زمان و محل زندگي نيز هماهنگ باشد. از اين‌رو مرزهايي براي آراستگي بيان شده است. به عنوان مثال در فقه، لباس شهرت پوشيدن، خود را شبيه کافران کردن و پوشش با هدف فتنه‌انگيزي جايز نيست. همان‌طور که آراستگي حلال و شايسته موجب استحکام و ايجاد نشاط و سلامت در ارتباط‌ها مي‌شود، آراستگي ناشايست و حرام، با اين امور منافات داشته و براي فرد و جامعه مفسده به همراه دارد. امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند:
إلبَس وَ تَجَمَّل فَإنَّ اللهَ جَميلُ يُحِبُ الجَمَالَ وَليَکُن مِن حَلالِ؛ لباس زيبا بپوش و خود را بياراي؛ زيرا خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد، ولي بايد از حلال باشد. (20)
در آراستگي، تشبه مردان به زنان يا عکس آن روا نيست. امام علي (عليه السلام) شخصي را ديدند که با شکل و شمايل زنانه وارد مسجد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شد. حضرت او را بيرون راندند و فرمودند: از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم مي‌فرمايند:
خداوند مرداني که خود را به شکل زنان و زناني که خود را شبيه مردان در مي‌آورند از رحمت خويش دور کرده است! (21)
همچنين پوشيدن لباس شهرت که موجب انگشت‌نما شدن باشد، جايز نيست، زيرا موجب خود بزرگ‌بيني يا حقارت و ضعف در شخصيّت مي‌شود. امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند:
إنَّ اللهَ تَبَارَک وَ تَعَالَي يُبغِضُ شُهرَهً اللِّبَاس؛ خداوند متعال لباس شهرت را مبغوض مي‌دارد. (22)
حسن بن علي وشاء گويد: از حضرت رضا (عليه السلام) شنيدم مي‌فرمود:
حضرت سجاد (عليه السلام) در تابستان دو جامه را به پانصد درهم مي‌خريد و در بر مي‌کرد. (23)

د) پرهيز از لباس بسيار بلند

در ميان عرب جاهليت چنان رسم بود که لباس‌هايشان را به اندازه‌هاي بلند مي‌دوختند که بر زمين کشيده مي‌شد و آن را نشانه افتخار مي‌دانستند. آنان حتّي کسي را استخدام مي‌کردند که پايين لباس آنها را گرفته بلند کند تا بر زمين کشيده نشود و از اين طريق غرور و تکبّر خويش را به رخ ديگران مي‌کشيدند. اسلام خط بطلاني بر اين رويه کشيد و پيشوايان دين دستور دادند که اين گونه عمل نشود.
حضرت علي (عليه السلام) به جواني که لباسش را رها کرده بود [به گونه‌اي که به زمين کشيده مي‌شد] نگاه کرد و فرمود:
اي جوان! جامه‌ات را بالا بگير که آن، جامه‌ات را با دوام و قلبت را بهتر پاک مي‌کند [و خودخواهي و تکبّرت برطرف مي‌گردد]. (24)
از امام رضا (عليه السلام) فرمود:
ثَلاَثُ مَن عَرَفَهُنَ لَم يَدَعهُنَّ إحفَاءُ الشَّعرِ وَ ...... وَ تَشمِيرُ الثَّوبَ؛ سه چيز است که هر کس آن را بداند هرگز ترک نخواهد کرد: کم کردن و کوتاه کردن موي سر و .... و بالا زدن جامه که روي زمين کشيده نشود. (25)

هـ) فلسفه پوشش زنان

درباره فلسفه پوشش بانوان نکات متعددي در قرآن و نيز کلمات پيشوايان دين اظهار شده است. حضرت رضا (عليه السلام) يکي از دلايل و فلسفه‌هاي پوشش اشاره مي‌کند. آن امام همام (عليه السلام)، مسأله حفظ امنيت اجتماعي را مدنظر قرار داده‌اند و مي‌فرمايند:
حفظ پوشش زنان از مردان اين است که اگر زنان پوشش نداشته باشند، موجب تحريک (جنسي) مردان خواهد شد و اين امر جامعه را به فساد مي‌کشد و باعث مي‌شود مردم دست به کاري بزنند که حلال و زيبا نيست. (26)

و) آداب لباس جديد

هرگاه حضرت رضا (عليه السلام) لباس جديدي مي‌پوشيد، قدحي آب طلب مي‌نمود و بر آن سوره قدر ده مرتبه، سوره توحيد ده مرتبه و سوره کافرون را ده مرتبه مي‌خواند. سپس آن آب را بر آن لباس مي‌ريخت و آن را مي‌پوشيد. تا از شياطين در امان باشد. (27)
ز) لباس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌توان لباس‌هاي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را از جهت اجزاء جنس، رنگ و اندازه مورد توجه قرار داد. (28)

اول) اجزاي لباس‌ها

عمامه: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) چندين عمامه در رنگ‌هاي سبز، سفيد و مشکي داشت. او عمامه‌اي به نام سحاب داشت که در روز غدير بر سر امير مؤمنان (عليه السلام) نهاد و علي (عليه السلام) آن را بر سر مي‌نهاد. (29) عمامه خزّ سياه در سفر و غير سفر بر سر مي‌گذاشت و گاهي دستمال بر سرش مي‌بست که غير از عمامه بود. (30)
کلاه و عرقچين: (31) پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) کلاه گوشه‌دار (لبه‌دار محافظ گوش) داشت که در جنگ‌ها بر سر مي‌گذاشت و عرقچين‌هاي يمني و مصري در رنگ‌هاي مختلف مي‌پوشيد. عرقچين را گاه در زير عمامه و گاه بدون عمامه بر سر مي‌نهاد و گاهي کلاهش را از سر بر مي‌داشت و در حال نماز جلوي سجاده مي‌گذاشت.
عبا: ايشان چندين عبا داشت به رنگ‌هاي سياه و سرخ و زرد. در اعياد لباس‌هاي نو مي‌پوشيد، در نماز جمعه يک عباي خوش‌رنگ مخصوص داشت. (32)
پيراهن: آن حضرت نوعي پيراهن بلند مي‌پوشيد که تا بالاي زانو بود. (33)
ازار: ازار پوششي بود ساده، (34) مثل حوله يا پارچه بزرگي که به جاي لباس آن را بر دوش مي‌انداختند که تمام بدن را مي‌گرفت؛ مانند لباس احرام که دو قطعه تشکيل مي‌شود.
سراويل: (35) شلوار (به شلوار کوتاه نيز گفته شده) يکي از لباس‌هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم).
جبّه: (36) پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) جبه‌ي شامي و رومي مي‌پوشيد. عايشه گفته: ايشان جبه و عمامه‌اي پشمين پوشيد و بر منبر رفت و خطبه خواند (37) و بسيار براي او برازنده بود.
قبا: (38) آن حضرت قبايي معمولي مي‌پوشيد. قبا در پوشش علماي شيعه رايج است و قبل از اسلام در بين ايرانيان و شايد ملل ديگر رواج داشت که پس از پوشيدن آن را با شال مي‌بستند. تا عهد قاجار نيز اين پوشش در بين مردم و بزرگان رواج داشت که متأسفانه از مُد افتاد.

دوم) جنس لباس‌ها

اين‌گونه نبود که لباس‌هاي آن حضرت همواره از جنس نرم باشد، بلکه لباس‌هاي زبر و خشن نيز بر تن مي‌کرد. جنس لباس‌هاي او را مي‌توان چنين دسته‌بندي کرد:
لباس‌هاي پشمي: ايشان از جنس پشم، لباسي به نام‌هاي «نمره» و «شمله» داشت و مي‌پوشيد.
رسول خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) از لباس‌هاي کتاني استفاده مي‌کرد. امام صادق (عليه السلام) کتان را لباس انبياء و اهل بيت (عليهم السلام) مي‌ناميد. (39)
آن بزرگوار از لباس‌هاي پنبه‌اي استفاده مي‌کرد؛ از لباس‌هايي که از جنس (مو) بافته شده بود، به وقت ضرورت و موقعيت‌هاي ويژه استفاده مي‌کرد. (40)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از کمربندهاي چرمي و سرخ رنگ براي بستن شمشير و غلاف استفاده مي‌نمود (41) و کمربند چرمي دباغي شده داشت که داراي سه حلقه نقره‌اي بود و يک طرفش حلقه‌اي مثل کمربندهاي رايج داشت. (42)

سوم) رنگ لباس‌ها

سفيد: بهترين رنگ در نظرش سفيد بود و لباس‌هاي سفيد داشت.
سبز: آن حضرت پس از سفيد به لباس‌هاي سبز رنگ علاقه داشت و لباس سبز مي‌پوشيد.
زرد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عبايي به رنگ زرد روشن داشت و مي‌پوشيد.
مشکي: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عبا و نعلين و عمامه‌اي به رنگ مشکي داشت و مي‌پوشيد. از پوشيدن لباس سياه مگر در سه مورد کراهت داشت. (43)

چهارم) اندازه لباس‌ها

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) لباس‌هاي بسيار بلند يا بسيار کوتاه نمي‌پوشيد. اندازه‌اي معتدل داشت و بلندي پيراهن و عبايش تا قوزک پا يا تا انتهاي ساق پا بود. لباس‌هاي تنگ نمي‌پوشيد و چنين لباسي را مذمت و مسلمانان را از پوشيدن اين نوع البسه نهي مي‌کرد. (44)
عمامه‌اش را سه تا پنج دور به دور سرش مي‌بست و آن را خوب و زيبا مي‌بست. (45) لباس زيرين تا بالاي زانو و لباس بالاي آن تا نصف ساق و قوزک پا مي‌آمد و عبايش که روي جامه‌هاي ديگر مي‌پوشيد همه لباس‌ها را فرا مي‌گرفت و مقداري از پيراهن بلند بود.

پي‌نوشت‌ها:

1- طوسي، الامالي، ص275؛ طبرسي، مکارم الاخلاق، ص41.
2- همان.
3- طبرسي، مکارم الاخلاق، ص35؛ مجلسي، بحارالانوار، ج16، ص249.
4- کليني، الکافي، ج6، ص440؛ مجلسي، مرآة العقول، ج22، ص315؛ حويزي، نورالثقلين، ج5، ص602.
5- کليني، الکافي، ج6، ص439؛ مجلسي، مرآة العقول، ج22، ص312.
6- اعراف/26.
7- ثوري به فتح اول، سفيان بن سعيدبن سروق، صوفي مسلک و اهل کوفه بوده است و از اصحاب اماميه به شمار نمي‌آيد؛ و گاهي خود را در مقابل امام صادق (ع) قرار داده و به آن حضرت اعتراض مي‌کرده است. (ر.ک: محدّث قمي، هدية الاحباب، حرف ثاء)
8- حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج3، ص349.
9- همان، ص342.
10- پاينده، نهج الفصاحه، ص391.
11- ابن حيّون، دعائم الاسلام، ج2، ص154؛ مجلسي، بحارالانوار، ج76، ص305؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج3، ص235؛ حرّ عاملي، وسائل‌الشيعه، ج5، ص6.
12- مجلسي، بحارالانوار، ج16، ص249.
13- کليني، الکافي، ج6، ص441.
14- همان.
15- کليني، ج6، ص448. (طيلسان به پارچه ديباج مي‌گويند که خواص از علما و مشايخ بر تن مي‌کردند. البته اين لباس در اصل از البسه مردم ايران بوده است).
16- دو رنگ.
17- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص134.
18- برخي از صوفيان که از اعتدال خارج شده سخناني ضد شريعت اظهار مي‌کردند.
19- ابن ابي جمهور، عوالي الثالي، ج2، ص29.
20- ابن حيّون، دعائم الاسلام، ج2، ص154؛ مجلسي، بحارالانوار، ج76، ص305.
21- مجلسي، بحارالانوار، ج73، ص341.
22- کليني، الکافي، ج6، ص445؛ مجلسي، مرآة العقول، ج22، ص321.
23- کليني، الکافي، ج6، ص441؛ مجلسي، مرآة العقول، ج22، ص316؛ بحراني، حلية الابرار، ج4، ص335؛ حرّ عاملي وسائل الشيعه، ج5، ص15.
24- حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج3، ص367.
25- طبرسي، مکارم الاخلاق، ص 58؛ مجلسي، بحارالانوار، ج73، ص93.
26- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص88.
27- همان، ج1، ص315.
28- حسنلو، پوشش و تغذيه در سيره معصومان (ع)، ص113-109.
29- ابن اثير، النهايه، ج11، ص278-276؛ طبرسي، مکارم الاخلاق، ص 85-36؛ غزالي، احياء العلوم، ج2، ص377-372؛ مناوي، شرح جامع الصغير، ج5، ص271؛ ابن اثير، اسد الغابه، ج1، ص32-30؛ صالحي شامي، سبل الهدي و الرشاد، ج7، ص271؛ بجلي، مسند، ص19؛ عسکري، عبدالله بن سبأ، ج2، ص325.
30- طبرسي، مکارم الاخلاق، ص85.
31- کليني، الکافي، ج1، ص236و ج6، ص462؛ صدوق، الفقيه، ج4، ص178.
32- حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج3، ص512.
33- همان.
34- طبرسي، مکارم الاخلاق، ص120؛ کليني، الکافي، ج4، ص249.
35- مجلسي، بحارالانوار، ج16، ص77؛ سيبويه گفته: لفظ عجمي است که عربي شده است. (طريحي، مجمع البحرين، ج5، ص395)
36- جامه گشاد و بلندي که روي جامه‌هاي ديگر پوشيده شود. (بهشتي، فرهنگ صبا، ص327)
37- طبرسي، مکارم الاخلاق، ص120.
38- همان.
39- کليني، الکافي، ج6، ص449؛ برلي معناي حله. (ر.ک: جر، فرهنگ لاروس، ج1، ص857)
40- کليني، الکافي، ج6، ص449.
41- طبرسي، مکارم الاخلاق، ص123-96؛ ابن اثير، اسد الغابه، ج11، ص283.
42- يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، ج2، ص88؛ مقريزي، امتاع الأسماع، ج7، ص158؛ ذهبي، تاريخ الاسلام، ج1، ص514.
43- کليني، الکافي، ج6، ص449؛ ابن اثير، اسد الغابه، ج11، ص283-278؛ طبرسي، مکارم الاخلاق، ص 115-95؛ صدوق، الخصال، ج1، ص118؛ بيهقي، شعب الايمان، ج5، ص193؛ طباطبايي، سنن النبي (ص)، ص131.
44- ابن حيّون، دعائم الاسلام، ج2، ص167-154.
45- ابن اثير، اسد الغابة، ج11، ص261.

منبع مقاله :
فعالي، محمد تقي، (1394)، سبک زندگي رضوي (5)، مشهد: انتشارات بنياد بين‌المللي فرهنگي هنري امام رضا (ع)، چاپ اول.